سوزاندن أعراب كتابخانه اسكندریه و ایران را شایعه باطل است
شِبلى نعمان در رساله كتابخانه اسكندریه بنا به نقل مرحوم مطهّرى می گوید:
باید دانست از میان شایعاتى كه گفتیم، یكى هم شایعه سوزانیدن كتابخانه اسكندریه است.
اروپا این قضیه را با یك صداى غریب و آهنگ مهیبى انتشار داده است كه واقعاً حیرت انگیز مىباشد. كتب تاریخ، رمان، مذهب، منطق، و فلسفه و أمثال آن هیچكدام از اثر آن خالى نیست. (براى اینكه این قصّه در اذهان رسوخ پیدا كند، در هر نوع كتاب به بهانهاى آنرا گنجانیدهاند، حتّى در كتب فلسفه و منطق.)
حتّى یك سال در امتحان سالیانه اونیورسیته كلكتّه هند (كه تحت نظر انگلیسها بود) در اوراق سؤالیه متعلّق به منطق كه چندین هزار نسخه چاپ شده، حلّ مغالطه ذیل را سؤال نموده بودند: اگر كتابها موافق با قرآن است ضرورتى به آنها نیست، و اگر موافق نیست همه را بسوزان!
شبلى نعمان بعد این سؤال را طرح میكند كه چه سیاستى در كار است؟ آیا این نوعى همدردى و دلسوزى درباره كتابهائى است كه سوخته شده، یا مطلب دیگرى در كار است؟!
اگر دلسوزى است، چرا نسبت به كتاب سوزیهاى مسلّم و بسى مهیبتر كه در فتح اندلس و جنگهاى صلیبى بوسیله خود مسیحیان صورت گرفته، هیچوقت دلسوزى نمىشود؟
شبلى خودش اینچنین پاسخ مىگوید كه: علّت اصلى اینست كه این كتابخانه را خود مسیحیان قبل از اسلام از بین بردند؛ و اكنون با تبلیغ فراوان طورى وانمود میكنند كه این كتابخانه را مسلمین از بین بردند نه آنها. هدف اصلى پوشانیدن روى جرم خودشان است.
شایعه كتاب سوزى یكى از ترفندهاى استعمار است
آنگاه مرحوم شهید مطهّرى اینطور مطلب را ادامه میدهد كه:
علّتى كه شبلى ذكر مىكند یكى از علل قضیه است و تنها در مورد كتابخانه اسكندریه صدق میكند. علّت یا علل دیگرى در كار است. مسأله اصلى استعمار است.
استعمار سیاسى و اقتصادى آنگاه توفیق حاصل مىكند كه در استعمار فرهنگى توفیق بدست آورده باشد. بى اعتقاد كردن مردم به فرهنگ خودشان و تاریخ خودشان شرط اصلى این موفّقیت است. استعمار دقیقاً تشخیص داده و تجربه كرده است كه فرهنگى كه مردم مسلمان به آن تكیه مىكنند، و ایدئولوژىاى كه به آن مىنازند، فرهنگ و ایدئولوژى اسلامى است. باقى همه حرف است؛ و از چهار دیوار كنفرانسها و جشنوارهها و كنگرهها و سمینارها هرگز بیرون نمیرود و به متن توده نفوذ نمىیابد. پس مردم، از آن اعتقاد و از آن ایمان و از آن اعتماد و حسن ظنّ باید تخلیه شوند تا آماده ساخته شدن طبق الگوهاى غربى گردند.
براى بدبین كردن مردم به آن فرهنگ و آن ایدئولوژى و پیامآوران آنها، چه از این بهتر كه به نسل جدید چنین وانمود شود كه: مردمى كه شما مى پندارید رسالت نجات و رهائى و رهبرى بشریت به سعادت را داشتند، و به این نام به كشورهاى دیگر حمله مىبردند و رژیمهائى را سرنگون مىكردند، خود به وحشیانهترین كارها دست زدهاند؛ و این هم نمونهاش.
بنابراین، خواننده محترم تعجّب نخواهد كرد كه از نظر هیئت امتحانیه سالیانه اونیورسیته كلكتّه هند كه بدست انگلیسها اداره مىشده است، براى حلّ مغالطه منطق سؤالى پیدا نمیشد جز متن فرمان مجعول كتابسوزى؛ و براى یك نویسنده ایرانى هم كه «مبانى فلسفه» براى سال ششم دبیرستانها نوشته، و هر سالى دهها هزار نسخه از آن چاپ میشود و در اختیار دانشآموزان بیخبر و ساده دل ایرانى قرار میگیرد، آنجا كه درباره قیاس استثنائى در منطق بحث مىشود، على رغم فشارهائى كه نویسنده بر مغز خود آورده هیچ سؤال دیگرى به ذهن او نرسیده جز همان سؤالى كه طرّاحان انگلیسى در اونیورسیته كلكتّه طرح كردند؛ و ناچار شده مسأله را به این صورت طرح كند:
«ممكنست قیاس استثنائى در عین حال منفصله و متّصله یعنى مركب باشد؛ مثال اینگونه قیاس قول معروف منسوب به پیشواى عرب است، كه چون خواست سوزاندن كتابخانه ساسانیان را مدلّل و موجّه كند چنین استدلال كرد:
این كتابها یا موافق قرآنند و یا مخالف آن. اگر موافق قرآنند وجودشان زائد است، اگر مخالف آن هستند نیز وجودشان زائد و مضرّ است؛ و هر چیز زائد و مضرّ باید از بین برده شود.
پس در هر صورت این كتابها باید سوخته شوند.» (دكتر على أكبر سیاسى «مبانى فلسفه» صفحه 254).
مرحوم مطهّرى مطلب را بدین گفتار پایان میدهد كه:
این همه بوق و كرنا كه از اروپا تا هند را پر كرده، كتابها در اطرافش مىنویسند و رمانها برایش مىسازند؛ و براى اینكه مسلّم و قطعى تلقّى شود، در كتب منطق و فلسفه و سؤالات امتحانیه آنرا مىگنجانند، بخاطر احساسات ضدّ عُمَرى یا ضدّ عَمرو بن العاصى نیست؛ و یا قُربةً إلى الله و براى خدمت به عالم تشیع و بى آبرو كردن مخالفان أمیر المؤمنین علىّ علیه السّلام نیست.
در جوّى كه این مسائل مطرح مىشود، مسأله اسلام مطرح است و بس. در جهان امروز سلاح مؤثّر علیه یك كیش و یك آئین بحثهاى كلامى و استدلالهاى منطقى ذهنى نیست. در جهان امروز طرح طرز برخورد پیروان یك كیش در جریان تاریخ با مظاهر فرهنگ و تمدّن، مؤثّرترین سلاح له یا علیه آن كیش و آن آئین است.[i] - [ii]
[i] . كتاب سوزى ایران و مصر» ص 98 تا ص 104
[ii] . نور ملكوت قرآن، ج4، ص: 138 تا ص: 141