دوباره ذهن تدریجاً به رشد خود ادامه می دهد و به یک مرحله بالاتری
می رسد، و این از حدود سن شش سال به بعد است. به مرحله ای می رسد که ذهن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 294
قدرت استدلال پیدا می کند؛ وقتی که بتوان برای یک بچه ساده ترین مسائل را با
برهان ثابت کرد. قدر مسلّمش این است که حدود نه سالگی بچه چنین قدرتی را
پیدا می کند؛ در مرحله ای که مثلاً ساده ترین برهانهای ریاضی را کسی مثل مادرش
حل کند و ذهن او متوجه این استدلال بشود و بتواند با راهنمایی مادر استدلال کند؛
حال چه در مسائل ریاضی باشد، چه در غیر مسائل ریاضی. هروقت ذهن به این
مرحله برسد که بتواند این عمل را انجام دهد، [به مرحله ی دیگری از عقل رسیده
است. ] استدلال نوع خاصی از عمل است؛ یعنی چه؟ یعنی [ذهن ] آن بدیهیات اولیه
را پایه و مبنا قرار می دهد و صغری و کبری درست می کند و از آنها یک نتیجه ی ثانوی
می گیرد؛ یعنی یک مسأله ی نظری را بر پایه این بدیهیات حل می کند. مسلماً در ابتدا
یک بچه ی نوزاد دارای چنین قدرتی نیست؛ این قدرت را بالقوه دارد نه بالفعل. پس
بعد از مرحله ی بالقوه به مرحله ی بالملکه می رسد، یعنی بدیهیات اولیه برایش حاصل
می شود. بعد می رسد به مرحله ای که ذهن آنقدر قدرت پیدا می کند که می تواند
استدلال کند؛ یعنی آن مبادی اولیه را مبنا قرار می دهد برای یک سلسله نتایج
نظری، اگرچه ساده ترین مسائل باشد.
البته این هم باز تدریجاً رشد می کند، و هر چه معلومات زیادتر می شود مسائل
بیشتری را حل می کند. ولی اینها همه را مرحله ی «عقل بالفعل» می گویند. در مرحله ی
عقل بالفعل چنین است که آنچه را انسان با قوه ی استدلال می داند، در حالی که
استدلال می کند معقولات در ذهن او حضور دارد، اما در حالی که استدلال نمی کند،
دیگر در ذهن او حضور ندارد؛ یعنی اگر شما دانشجوی فلسفه یا منطق یا ریاضی و
یا هر علم دیگری هستید، آن مسأله را در حالی که می آموزید یا می آموزانید یا در
حال فکر کردن روی آن هستید، در ذهن حاضر دارید، ولی در حالی که به کار
دیگری مشغول هستید آن مسأله برای شما مغفولٌ عنه است.