سابعاً، ما چه می دانیم، شاید در خود ماده، یک عنصری، یک نیروی
ناشناخته ای باشد که لازمه ی آن نیروی ناشناخته نظم دادن است، نه اینکه در ماورای
ماده یک نیرویی است که آن نیرو به ماده نظم می دهد. شاید آن نیروی نظم دهنده در
خود ماده باشد نه بیرون از آن. همان طور که اگر به یک نیروی بیرون از ماده قائل
باشیم برایمان قابل توجیه نیست که چگونه آن نیرویی که بیرونی قدرت
نظم دهندگی دارد و برای ما مجهول است، این نیروی داخلی هم برای ما مجهول
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 462
است. ولی شاید چنین چیزی باشد؛ از کجا که نباشد؟
به این ترتیبی که من اشکالات هیوم را مطرح کردم خودش نگفته است، ولی این
ترتیب از ترتیب خود او بهتر است.
بعد از همه ی این حرفها می گوید در عین حال نمی شود انکار کرد که شواهد و
قرائنی از نظم در طبیعت هست، ولی اینها به شکلی نیست که احتمالات دیگر را نفی
کند؛ از جمله همین احتمال که نظم دهنده ای در درون خود ماده باشد و مادی باشد،
نه در بیرون از ماده.
آنچه عرض کردم خلاصه ی حرفهای آقای هیوم بود که در عین حال مردی
مسیحی است و منکر خدا نیست.