در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، ؛


اشاره

در راستای توسعه تعامل نشریة معارف با خوانندگان محترم و تضارب آراء و نظریات استادان معارف اسلامی، از این پس بخشی تحت عنوان «عیار نقد»، نقدها و نقطه نظرات استادان گرامی پیرامون مقالات و مطالب درج شده در نشریه را مطرح و پاسخ مقتضی به آن ارائه خواهد نمود.

در شماره 25 نشریة معارف مقاله ای تحت عنوان «ماهیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه استاد مطهری» درج گردید که در پی آن نقدی از سوی آقای محمدکاظم پورحسین به نشریه ارسال شد و طی آن سؤال شده بود که در مقالة مذکور (صفحة 30، ستون دوم) قیاسی ذکر شده و در آن از دو مقدمة اخباری یک نتیجة انشایی به دست آمده است. آیا از نظر منطقی چنین قیاسی صحیح است؟ در پی این نقد، آقای ابوالقاسم زاده نویسنده مقالة یادشده، پاسخی ارائه کرده اند که توجه خوانندگان گرامی را به آن جلب می نماییم.

معارف

قیاس مذکور[1] از نوع شکل اول است و همة شرایط قیاس (اعم از شرایط عمومی و شرایط اختصاصی شکل اول) را دارد. صغری، موجبه و کبری، کلیه است و حد وسط (محبوب بودن عملی که از روی نوع دوستی باشد) عیناً در هر دو مقدمه تکرار شده است.

و نیز شکی نیست که «از کوزه همان برون تراود که در اوست». از مقدمات اخباری، نتیجه اخباری و از مقدمات انشایی، نتیجه انشایی اخذ می شود. در منطق، به خاطر صوری، نمی توان نتیجة انشایی را از مقدمات اخباری و یا نتیجه اخباری را از مقدمات انشایی اخذ کرد. در قیاس مذکور نیز به این قانون منطقی عمل شد و از مقدمات اخباری نتیجة اخباری گرفته شد. اما آنچه که در پرانتز به صورت انشایی آورده شد، حیث اخلاقی مسأله بوده نه جنبه منطقی آن.

توضیح آن به ارتباط دو مسأله مهم جهان بینی و ایدئولوژی برمی گردد که به طور مبسوط در بعضی از آثار شهید مطهری آمده است.

هر مکتبی متشکل از دو جزء اساسی و بنیادین جهان بینی و ایدئولوژی است. مکتب عبارت است از یک سیستم واحد فکری و عملی؛ یعنی نه یک سیستم صرفاً نظری که مربوط به علوم نظری است و نه یک سیستم صرفاً عملی که تنها به علوم عملی بپردازد. سیستم فکری نظری یعنی فکر دربارة آنچه «باید» باشد. (همان تقسیم حکمت به نظری و عملی در اصطلاح حکمای اسلامی)

مجموع اندیشه های هماهنگ و مرتبط با زندگی عملی؛ یعنی بایدها و نبایدها، یک مکتب است که بر پایة اندیشه های نظری؛ یعنی هست ها و نیست ها قرار دارد. به همین خاطر است که جهان بینی را پایه و اساس ایدئولوژی می دانیم. جهان بینی تکیه گاه فکری و نظری ایدئولوژی است. ایدئولوژی بایدها و نبایدها را مشخص می کند، اینکه چگونه باید بود، چگونه باید زندگی کرد و چرا بعضی کارها را باید انجام داد و بعضی را نباید انجام داد. اما اینکه چرا باید این چنین زندگی کرد، چرا این فعل خوب است و آن فعل بد است، پاسخ به آنها برعهدة جهان بینی است.[2]

«جهان بینی به منزلة زیربنای فکر است و ایدئولوژی به منزلة روبنا؛ یعنی در یک دستگاه فکر و اندیشه، جهان بینی حکم طبقه زیرین و ایدئولوژی حکم طبقه روئین را دارد که بر اساس آن و بنا بر اقتضائات آن ساخته شده است.»[3]

به عبارت دیگر، جهان بینی و ایدئولوژی دو روی یک سکه اند و از حقیقتی واحد نشأت گرفته اند. منتها از جهتی این حقیقت واحد در قالب اخبار و به شکل هست و نیست بیان می شود و از جهت دیگر به صورت انشاء و باید و نباید. این دو بی ارتباط و جدای از هم نیستند. استاد مطهری پس از تقسیم فعالیت های انسان به دو قسم التذاذی و تدبیری می فرماید: فعالیت های تدبیری با نیروی عقل و اراده انجام می گیرد. یعنی ابتدا عقل خیر و کمال و یا لذتی را در دور دست می بیند و راه وصول به آن را کشف می کند. سپس اراده مصوبات عقل را اجرا می کند. عقل می گوید: خوب است. اراده می گوید: پس باید انجام داد.[4]

و در جای دیگر می فرماید که در هر فعل اختیاری هم حکم اخباری وجود دارد و هم حکم انشایی. حکم اخباری در مورد خوب یا بد بودن فعل صورت می گیرد و حکم انشایی دربارة اینکه آیا باید انجام داد یا نباید انجام داد.[5]

اما آنچه که این دو جزء را به هم پیوند می دهد، اصل توحید است. اصل توحید همان روح یگانه و حقیقت واحدی است که همه اجزاء را به صورت یک دستگاه و یک پیکر درآورده است.[6]

«اصل توحید نیز این صلاحیت را دارد که مانند آب ریشة همه اندیشه های دیگر را سیراب کند و مانند خون به همة اجزاء و اندام ها غذا برساند و مانند روح بپا دارنده و زندگی بخش همة اندام ها باشد و قوة محرکه یک مکتب باشد.»[7]

و در جای دیگر می فرماید:

«تنها جهان بینی توحیدی است که چنین خاصیت و اثری دارد و می تواند ذائقه ای برای انسان بسازد که روح مکتبش را در همة مسائل درک کند و به اصطلاح عرفا ذوق خاص در همه مسائل به انسان می دهد.»[8]

تقرب به خداوند که مطلوب و هدف نهایی اخلاق است، تنها در سایه این اصل معنا پیدا می کند. اینکه چرا «عدالت خوب است» و چرا «باید عدالت ورزید» پاسخ شان مشترک است و آن اینکه «چون موجب تقرب انسان به خدا می شود».

بنابراین باید گفت که دو گزارة مذکور قابل تحویل به یکدیگرند. مثلاً گزارة انشایی «باید عدالت ورزید» را می توان به صورت اخباریِ «رعایت عدالت ضروری است» گفت. چنانچه استاد شهید نیز می فرماید:

«معنی باید و نباید این است که برای رسیدن به فلان مقصد، فلان عمل ضروری است.»[9]

و در جای دیگر می فرماید:

«اصول اخلاقی هم یک سلسله اصول علمی هستند و قاعدتاً باید آنچه در مورد همه اصول علمی ... گفته می شود، دربارة اصول اخلاقی هم جاری باشد.»[10]

بدین ترتیب گزاره های اخلاقی اگر چه در ظاهر انشایی باشند، اما به لحاظ ثبات، کلیت، مطابقت یا عدم مطابقت با واقع و دیگر ویژگی های گزاره های اخباری، با آنها تفاوتی ندارد و یکی محسوب می شوند. حاصل آنکه، خوب بودن عدالت یعنی ضرورت عمل به آن و ضرورت عدالت ورزیدن به معنای خوب بودن عدالت است.[11]

برای تبیین بیشتر مطلب از نظرات استاد جوادی آملی و استاد مصباح یزدی بهره می جوییم. استاد جوادی آملی می فرماید: نباید هست و نیست را کاملاً بی ارتباط با باید و نباید دانست. یعنی این طور نیست که به تعبیر ایشان، میان باید و نباید و هست و نیست، سیم خارداری وجود داشته باشد و هیچ گونه پیوستگی بین آنها برقرار نباشد؛ بلکه می توان قیاسی تشکیل داد که یک مقدمه آن «هست» و مقدمه دیگر آن «باید» باشد و از آن نتیجه «باید» گرفت.

همان گونه که در قلمرو علوم تجربی یعنی طبیعت، خیر و شر و نفع و ضرر وجود دارد، در مسائل ماورای طبیعت مانند اخلاق نیز، این امور وجود دارد. همان طور که در مسائل تجربی، انسان حرارت آتش را احساس می کند و از این حکم نظری که «آتش می سوزاند» به حکم عملی که «باید از آتش پرهیز کرد» می رسد؛ در مسائل اخلاقی نیز چنین حکمی را صادر می کند. به این صورت که آنچه برای زندگی انسان نافع و سودمند «هست»، آن را «باید» انجام داد.[12]

استاد مصباح یزدی نیز بر این باور است که مفهوم «باید» حکایت از رابطه وجوب و ضرورت (ضرورت بالقیاس) میان موضوع و محمول گزارة اخلاقی و در مقابل، مفهوم «نباید» حکایت از امتناع رابطه میان آن دو دارد. مفاهیم باید و نباید دو گونه کاربرد دارند: کاربرد انشایی و کاربرد اخباری. در کاربرد اخباری، «باید» معنای وجوب و ضرورت می دهد. مثلاً به جای جملة به ظاهر انشایی «باید امانت را به صاحبش برگرداند» می توان از جملة اخباری «ردّ امانت ضروری است» استفاده نمود.

کاربرد اخباری این مفاهیم در علوم مختلف (اعم از غیر ارزشی مثل علوم طبیعی و ریاضی و ارزشی مثل علم اخلاق و حقوق) مورد استفاده قرار می گیرد. وجه اشتراک همة این بایدها و نبایدها (یعنی باید و نباید اخباری) وجود رابطه ضرورت بالقیاس بین علت و معلول است. همچنان که فعل و انفعال و تأثیر و تأثر میان ترکیب دو عنصر (مثل اکسیژن و ئیدروژن) و پدید آمدن عنصر سوم (مثل آب)، مبین ضرورت بالقیاس بین علت و معلول بوده و نشان دهندة آن است که تا علت (ترکیب) تحقق نیابد، معلول (آب) نیز تحقق نخواهد یافت؛ در گزاره های اخلاقی نیز حاکی از ضرورت بالقیاس بین فعل اختیاری و هدف اخلاق است. مثلاً در گزارة «امانت را باید به صاحبش برگرداند»، بین ردّ امانت و سعادت حقیقی یا قرب الهی رابطه ضرورت بالقیاس است؛ یعنی برای تحقق معلول (سعادت حقیقی یا قرب الهی) باید علت (ردّ امانت) را انجام داد. چنانچه برای پیدایش آب باید اکسیژن و ئیدروژن را با نسبت خاصی با هم ترکیب کرد. خلاصه آنکه کاربرد اخباری مفهوم «باید» به معنای ضرورت بالقیاس است که بیانگر رابطة واقعی افعال اختیاری انسان با هدف مطلوب اخلاق می باشد. و در کاربرد انشایی، هر چند مفاد آن انشاء و اعتبار است، اما اعتباری بی پایه نیست، بلکه امری حقیقی و واقعی در ورای آن نهفته است و این مفهوم از آن واقعیت نفس الامری حکایت می کند.[13]

در قیاس مذکور نیز به این قانون منطقی عمل شد

و از مقدمات اخباری نتیجة اخباری گرفته شد.

اما آنچه که در پرانتز به صورت انشایی آورده شد،

حیث اخلاقی مسأله بوده است نه جنبه منطقی آن.

دو گزارة مذکور قابل تحویل به یکدیگرند.

مثلاً گزارة انشایی «باید عدالت ورزید» را می توان

به صورت اخباریِ «رعایت عدالت ضروری است» گفت.

[1]. صغری: فلان عمل (مثلاً عدالت) برای من به عنوان فردی که مصالح نوع را دوست می دارد، محبوب است.

کبری: هر عملی که به خاطر مصالح نوع محبوب باشد، کلی، مطلق و دائمی است.

نتیجه: فلان عمل (مثلاً عدالت) که محبوب من است، کلی، مطلق و دائمی است. (پس باید عدالت ورزید).

[2]. مرتضی مطهری، تکامل اجتماعی انسان به ضمیمة هدف زندگی، انتشارات صدرا، چاپ دوم، تهران، 1365ش، ص 116-114؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، تهران، 1377ش، ج 13 (بخش «مقالات فلسفی»)، ص272؛ همان، (بخش «مسألة شناخت»)، ص 340؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ دوم، تهران، 1372ش، ج 2 (بخش «جهان بینی توحیدی»)، ص 75؛ همان، (بخش «وحی و نبوت»)، ص 228-225.

[3]. مجموعه آثار، ج 13 (بخش «مسألة شناخت»)، همان، ص 341.

[4]. مجموعه آثار، ج 2، (بخش «انسان و ایمان»)، همان، ص 53-51.

[5]. مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی (بخش حکمت عملی)، انتشارات صدرا، چاپ بیست و هشتم، تهران، 1382، ج 2، ص 166.

[6]. تکامل اجتماعی انسان به ضمیمة هدف زندگی، همان، ص 166.

[7]. همان، ص 123-122.

[8]. اکبر رحمتی(گردآورنده)، استاد مطهری و روشنفکران، انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران، 1377 ش، ص 41-40.

[9]. حکمت عملی، همان، ص 166.

[10]. مجموعه آثار، ج 13(بخش «نقدی بر مارکسیسم»)، همان، ص 708.

[11]. مرحوم علامه طباطبایی تنها «خوب» را منتزع از «باید» می داند و نه بالعکس. طبق نظر ایشان نخستین ادراک اعتباری از اعتباریات عملی انسان، نسبت ضرورت و وجوب (باید) است. سپس هر فعلی را که ملایم و سازگار با قوه فعّاله باشد، آن را «خوب» یا «حسن» و هر فعل ناسازگار با آن را «بد» یا «قبیح» می نامیم. البته استاد شهید مطهری نقدهایی به نظر مرحوم علامه دارند که برای آشنایی بیشتر می توانید رجوع کنید به: مجموعه آثار، ج 13 (بخش «نقدی بر مارکسیسم»)، همان، ص 721-719؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ اول، تهران، 1371ش، ج 6 (اصول فلسفه و روش رئالیسم)، ص 432-430 و 454-452.

[12]. برای آشنایی بیشتر با نظرات استاد جوادی آملی رجوع کنید به مقالة: «ماهیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه استاد جوادی آملی» تألیف نگارنده، مجلة رواق اندیشه، شماره 46، سال پنجم، مهر 1384.

[13]. برای آشنایی بیشتر با نظرات استاد مصباح یزدی رجوع کنید به مقالة: «ماهیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه استاد مصباح یزدی»، تألیف نگارنده، مجله معارف (همین مجله)، شماره 28، مرداد و شهریور 1384.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است